راهنمایی لطفاً

سلام 

نماز روزه ها قبول ان شاءالله.


دوستان اگر میتونن راهنمایی کنند. 

خواهرزاده همسرم به بیماری میاستنی گراو مبتلا شده، دنبال یک دکتر جراح اطفال خوب برای عمل هستند، جراح بیمارستان دی به ما معرفی شده ولی ایشون هم تجربه این عمل رو در اطفال ندارند یا کم دارن( اینجوری به ما گفته شده، این بیماری به ندرت در اطفال پیش میاد). خونواده ترجیح میدن بچه رو به یه دکتر دیگه هم نشون بدن، به هر حال عمل شوخی بردار نیست ما هم در ایران غریب. 

کمک شما لطف بزرگیست:)  طفل معصوم فقط شش سالشه


منتظر راهنماییتون هستم

اینجا چرا همه چی عوض شده؟ آدم راهش رو گم میکنه!!!


این روزها خبر زیاده...خوب ...بد!!!!


یک ماه پیش عقد کنون برادرم بود...در ایران...دو روز رفتم و برگشتم...به قدری بد بود که تا رسیدم فرودگاه دبی میخواستم اولین اماراتی رو ببوسم... آخه این چه وضعیتیه ساختن برای ملت؟ صد بار باید به یک نفر زنگ میزدی تا بتونی باهاش حرف بزنی..یکروز طول کشید تا تونستم رسیدنم رو به شوهرم خبر بدم... فرودگاهش که بماند خاک بر سرها (با عرض معذرت )...فقط مونده بود انگشتشون رو در... شلوار از پا آدم میکندن!!! کشور اسلامی؟!!!!


شهرمون تر و تمیز و خوب بود...ملت خودشون رو کشته بودن و خرجها کرده بودن واسه ظاهرش تا شهرستان بشه...حالا قولش رو گرفتن تازه...بزک نمیر بهار میاد..

امنیتش البته به قول اینجاییها زفت... روز روشن با اسلحه طلافروشی رو زدن...از مسجد هم نگذشتند...چند روز بعدش خوشکل خوشکل اسلحه کشیدن رو ملت واسه چهارتا موبایل...حالا دزدی خونه ها بمونه که حتی از پنکه سقف هم نمیگذرن...همشونم سلاح دارن!!!!


حالا خبر بد ولش خیلی قبلا گفتم...فعلا رمضان نزدیکه منم کمی بهترم...

باران رحمت الهی

عجب بارون و طوفانی شد، دیشب من و بچه ها چراغ رو خاموش کردیم و نشستیم به تماشای بیرون! همسر هم تو ماشین زندانی شده بود جرات نمی کرد پیاده بشه :)))




خدایا شکرت ان شاالله خونه کسی رو سرش خراب نشده باشه 

انّا لله و انا الیه راجعون

وقتی که سایه سرت رخت از دنیا بست روح تو را هم با خود برد... ماندی ولی انگار نماندی.... زمان برایت بی معنا شد.... مرا در رخت سفید دیدی ،بچه هایم را به آغوش کشیدی ولی هر بار لحظه خداحافظی آرزوی عروس شدنم را کردی....دو پایت را از دست دادی ولی نفهمیدی و دیروز در بی خبری در وطن ولی در غربت و تنهایی جان سپردی و ما همه اینجا کنار هم با حسرت چشم به جای خالی تو دوخته بودیم... عمه یادت گرامی

طوفان

چرا زندگی رو تا ولش میکنی مثل کش در میره؟!! 

اومدم کمتر غر بزنم بیشتر لبخند، نتیجه شد کمبود دیدار همسر! دیدار دوستان از یک بار در هفته یواش یواش به دو تا سه بار رسید، نفهمیدم چطور شد که عصرهای پنج شنبه هم به روز کاری مبدل شد و همین هفته پیش به راحتی و در کمال آرامش خیلی خوشکل و بدون عذاب وجدان جمعه هم از دست رفت :/ 

فکر میکنم اینکه بعضی ها میگن مردها هم گونه ای از انواع مختلف کودکان میباشند راست میگن! 

کمربندها را ببندید طوفانی در راه است.....