حکایات اولی و دومی

ناهار مرغ تو فری با سبزیجات درست کردم ، برای اینکه بجه ها مجبور بشن سبزی بخورن کًفتم هر کی سبزی های توبشقابش رو تموم نکرده مرغ اجازه نداره بخوره! 


دومی که با هر زحمتی بود خورد و کلی به به جه جه و جابلوسی الکی تحویلم داد! تازه جند بار هم مجش رو در حین عملیات رد کردن سیزیجات از مرز بشقابش به بشقاب داداشش کًرفتم! بعد از صرف سبزیجات طفلک جنان به جان مرغ بیجاره افتاد که ..... فقط بکًم تو دو ثانیه شتر دیدی ندیدی شد! 


اولی لاک بشت وار شروع به خوردن کرد، انکًار زهرمار دادی بهش! دیدم اینجوری باید یه ٤ ساعتی یه جا بشینم، به دلیل علاقه شدیدی که به ماشین داره کًفتم : مامان جون مثل نیسان سانی نخور! مثل نیسان باترول بخور! بجه هم دید به روش خندیدم بررو شد ،شروع کرد هی دهنشو وا کردن که ببین جه باترول کًنده ای؟ یه بار کًفتم نکن، دو بار کًفتم نکن! هی تکرار کرد! منم قاطی، اعصاب معصاب نهی، دااااااد زدم نکککککککککن بجه غذاتو بخور! خیلی ریلکس میخنده به باباش میکًه (اشاره به اینجانب حقیر) : اوه اوه صدا بوق ماشین اومد. :/ 

نظرات 6 + ارسال نظر
ستوده پنج‌شنبه 21 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 06:00 ب.ظ

میدونی لاله جان من غذا هایی را که پسرم نمیخوره میذارم برای وقتی که شوهرم تو خونه هست .
اون به زور بهش میده منم هی میشینم یواشکی میخندم بهش که با زور قورتش میده

man age be shoharam bashe ke bache hichi nemikhore...sakhtgir khoone manam :D

ستوده پنج‌شنبه 21 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 06:01 ب.ظ http://sootoodeh.blogsky.com/

میگم لاله جان اگر غذا بلدی به منم بگو به خدا خسته شدم از بس فکر غذا کردم

man khodam toosh moondam, vli kollan az chizaye tond o sari dorost kardan khosham miyad...yechizi ke moghe sare kar rafta dorost mikardam in bood....

2 ta goje ba ye par sir o ye piyaz o adviye o felfel harchi doost dar beriz too makhloot kon o narm kon bad morgh ro bzar too pyrex o ino roosh beriz o bezar to fer :D sade o rahat o moghavi :D

... یکشنبه 24 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 08:52 ب.ظ http://acupofsilence.blogsky.com


مامانم تا همین الان که 26 سالم شده با من از این مشکلا نداشته

داشتند یا نداشتند؟

... سه‌شنبه 26 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 12:07 ق.ظ http://acupofsilence.blogsky.com

نوچ نداشتن
راستی همونیم که گفتی بیا اصلا جک بنویس

میله بدون پرچم چهارشنبه 27 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 02:35 ب.ظ

سلام
فقط می تونم بگم خوش به حالت!!
بچه های من که اصلاً هیچی نمی خورند!
هیچ که میگم ینی هیچ ها!!
مثلاً چنان پیتزا پیتزا می کنند که هرکی ندونه میگه اینا هرکدوم یه دونه پیتزا خانواده رو می بلعه...اما باورت نمیشه بعد کلی هول زدن فقط یه برش!!
من نمیدونم این همه انرژی برای شیطنت رو از کجا اخذ می کنند

سلام

شکر خدا من از همون بجکًی باهاشون سر ناسازکًاری کًذاشتم کًفتند نمیخوایم کًفتم جشم بعد ١ ساعت بعدش دوباره همونو کًذاشتم جلوشون.... منکه باشم همه جی میخورن مکًه دست خودشونه؟

این بجه ها فکر کنم نیروکًاه اتمی دارن تو بدنشون همون یه لقمه غذا رو اتم شکافی میکنند نهایت استفاده رو ازش میبرند LOL

دلم بیتزا خواست :/

گیس گلابتون شنبه 30 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 06:12 ب.ظ http://kashkiat.blogsky.com

من بچگیام درست برعکس بچه های تو بودم .... مرغ و گوشت برام حکم زهرمارو داشت...هنوزم کم میخورم البته نه مثل اون زمانا

کلا قانون اینه که بجه بی دردسر وجود نداره :)))

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد