عید همه مبارک

 

رمضان امسال هم به همین زودی بساطش رو جمع کرد و السلام و علیکم....هر شب شهر بر از بانگ نماز و قران بود و امشب سکوووووووووت... 

 

انشالله که نماز روزه همگی قبول درگاه حق باشه و در سایه بروردگار زندگی سالم و خوشی داشته باشید.. 

 

عید خوبی داشته باشید و حسابی خوش بگذرونید ... ما که همسر جان قدغن فرمودند از خرجهای اضافه چرا که به امید خدا ۸ روز میخوان ما رو ببرند ترکیه :))‌ یک ماه تا میگیم بریم بیرون غذا میگن نه ببین خرج بالاست دارم میبرمتون سفر :))‌  ولی یک شرط بندی کردیم... هر عید حتما خونه خاله شوهرم باید بریم عید دیدنی و همیشه هم همسر حان می فرمایند که به جون شما زودی میریم و میاییم ولی هر بار ساعت ۴ عصر ما اونجاییم تا ۱۱ شب:)) یعنی این همسر من به خاله جانش نه نمیتونه بگه...گفت بشین میگه رو تخم چشام :))) خلاصه که گفته اگر امسال نتونست نه بگه یه چلوکباب ما به سلامتی نوش جان بفرماییم

 

روزگارتان خوش و چلو کبابهای خوب خوب بر سر سفره تان باد :)))

ترک اعتیادانه!

 

بالاخره یک ماه دوری از شبکه جهانی به بایان رسید...روزگار سختی بود...فراغ یار...خداوند هیچ بنده ای رو بی انترنت نفرماید ...امین یا رب العالمین .. و اما بعد  

  

رمضان هم یواش یواش دارد کوله بارش را میبندد و السلام و علیکم تا برنامه بعد...امسال مثل اینکه رو سیاه نشدیم تا به امروز الهی شکر...بارسال که چه عرض کنم :/ به جایی رسیده بودم که صدای اذان میومد گوشهایم رو می گرفتم که مثلا صدا رو نمیشنوم.... 

 

از مزایای این ماه که همه می دانند...از مضرات که نمیشه گفت چرا که این وسط رمضان بی تقصیر است...ولی به بهانه رمضان برنامه هایی را شاهد هستیم بسی خنده دار...گفتم بعد یک ماه ترک از دنیای انترنت به مناسبت کانکت دوباره و فرخنده ی اینجانب کمی با هم بخندیم... 

 

از طرایف روزگار یکی این تبلیغ ببسی می باشد که خانم زیبا رو اورده وسط و در حال ادای حرکات موزون برای امت مسلمان  می خواند: رمضان کریم .... از کوکاکولای بزرگ امسال برنامه خاصی به سمع و نظرمان نرسید ولی سال بیش جوانان هر خانه بدر مادر را دور میزدند و میرفتند بشت بام جوانان دور هم با کوکاکولا روزه هایشان رو باز میکردند...البته بماند که شیشه های نازنین را به سلامتی همدیگر به هم میزدند و اینگونه حرکات... 

 

از سریالها جایزه به ساخته کشور کویت رسید که داستان دوران جنگ عراق و کویت می باشد...دختر خانوم با بیگودیهای سرش می افتد به بای بدر که نننننننننننننه بدر ...بیرون رفتن از کویت به هیچ عنوان گزینه نیست این را از ما نخواه....البته نه فقط دختر جوان که خواهر و مادر ایشان هم گریان به بای بدر افتاده حاضر نمی باشند کشور را خالی نموده در طبق اخلاص دو دستی تقدیم اون خدا بیامرز اسمشو نبر بفرمایند..... البته ما که یادمون رفته دول خلیج بر شد از این وطن برستهای نازنین تا جایی که ایران بزرگواری کرد و گفت بفرما....یک چند نفری ماندند ان داخل کمی سربازات دشمن را اذیت کردند که بیشتر از نصف شان ایرانیهای متولد ان کشور بودند ...وزیرشان که هم ماند اصلیت ایرانی از تیر طایفه دور تیر طایفه ما :/ به قول همسر تاریخ می سازند از رشادت هایشان برای ایندگان بی خبر تا درس عبرتی شود.. غیر کویتیهایی که جنگیده بودند هر کدام صاحب باسبورت درجه یک ان کشور شدند تا داغ این ننگ در جایی ثبت نشود... 

 

شکر خدا امسال به فیلم و فیلم بازی نرسید ... و گرنه سوژه خنده فراوان می شد...یک مورد که یادم امد الان ... امسال مسابقه لباس کوتاه بین هنربیشه ها برقرار هست..هر سال هنربیشه های خانم لباس بلند عربی موسوم به جلابیه یا دراعه را با رنگهای متنوع و قشنگ می بوشیدند امسال همه اوربایی تشریف دارند... بالاخره فوح فوج ترجمه سزیالهای ترکی کار دست اعراب داد و فراموش کردند که لنگ تا لنگ داریم....لنگ زیبای هنربیشه ترک کجا و لنگ بت و بهن و بر از غذای چرب و نرم هنربیشه عرب کجا :/  

  

بنده بسیار خوشحالم که دوباره تشریف فرما شدم...تا برنامه بعد خدانگهدار :))

رمضان کریم !

چند روزه انترنتمان ترکیده .این است که مزاحم هیچکدام نشده ام. یک دو سه روز قبل از ترکیدن بنده خدایی سرعت بالای نتمان را به رخمان کشید و اینکه ما درک نمیکنیم از ایران به انترنت وصل شدن چقدر سخت است..غلط نکنیم جشم مبارک دوست کار دستمان داد :))


نماز روزه ها قبول درگاه حق انشالله... امسال که اولین بار است که از هفت دولت ازاد هستم و نه کاری و نه باری و نه درسی...حسابی به شکم حاج اقا رسیدیم جای شما خالی چند شب بیش افطاری خانه مادر شوهر بودیم یک اش رشته ای بختیم خودمان ماندیم ... خلاصه که همسر جان به شکرانه این جند روز بخت و بز بی غل و غش ما را دعوت نمودند به افطار خارج از بیت ... 


ساعت یک ربع به هفت رسیدیم به مال (باساز ..سنتر .. ) دیدیم که کرکره رستوران نمیمه بایین اسن و گارسون گفتند که تا هفت و  10 دقیقه اجازه پذیرایی ندارند...ما هم دست از با درازتر رفتیم طبقه بالاتر که فوت کورت بود و انواع فست فودها...غلغله بود شدید..ملت که ماشالله کم نمیارن برای خوردن...همه هم غذاهایشان را اوردر داده بودند و منتظر برای اذان...ما هم یک قهوه ای گرفتیم که شکم خالی نمونیم تا رستوران...7 و 10 دقیقه شد و ملت همه نگاهشون به دهن همدیگر که کی افطار را شروع کنند....هر کسی زیر چشمی به میز بغلی نگاه میکرد :)) یک بسر دبیرستانی امد از من برسید که ایا اذان را گفته اند یا نه ...حالا نمیدانم نور خدا بر ما بود یا سنمان به حکیمان میخورد و این حرفها ...منکه که اوپشن اول را در دلم انتخاب کردم...جالب اینکه هر بار در مال اذان را وقت نماز پخش میکنند الا این بار که بالاخره یکی شروع کرد به خوردن و طبعا ما هم به تبعیت از ایشان بسم الله را گفتیم :دی


وسط ان هیری ویری دو عدد دختر بچه بالای  15 سال امده اند با یک لباس ناجور ... همسر ما هم شاکی که دم افطاری رعایت نمیکنند و ناسلامتی رمضان و این حرفها حالمان بد شد ...حالا هر چی من میگم همسر جان بابا بچه اند نمیفهمن شما نگاه نکن ... میگویند نخییییر شما زنی درک نمی کنی ..تو این شرایط خیلی ناجور است و از این برنامه ها ...من هم طبق عادت که خواستم کم نیاورم گفتم راست میگویی من هم یک اقا دیدم دستشان را بردند بالا شکمشان مشخص شد چندشمان شد..نکرده بودند یک زیر پیرهنی بپوشند :) نگاه همسر را خودتان متخیل شوید :)))  البته بماند که بعدا یک هموطن دیدیم همسن بنده با یک بیرهن مشکی و کمر لخت کامل با سوتین قرمر از بشت معلوم  سنتر را با کاباره اشتباه گرفتند ..حالا احترام به خود و دور و بار و ماه فضیل و اینا ببشکش.... یکی نیست بگوید خانم جان با اقایت بیرون می ایی به چهار عدد خارجی دور و اطرافت چرا نگاه  نمیکنی یاد بگیری هر لباسی جایی دارد و بی حجابی خانوم محترم با غیر محترم هم متفاوت است :/


کتاب نمسیس رو هم خواندم بد نبود...من که دوست داشتم...


فعلا :)