ترافیک بدی بود..بچه گربه هم توش گیر افتاده بود و مثل اسبند روی اتیش از زیر این ماشین به زیر اون یکی می برید... برید جلوی من و یه لحظه با دستباچگی به ذهنم خطور کرد که فقط بچه گربه رو زیر نکنم و یه جوری برونم که از بین لاستیکها رد بشه..
خدا خدا کنون بشت سرم رو نگاه کردم که دیدم ماشین بشتی چهار علامت زد و یه مرد بیاده شد ...بچه گربه رو بغل و از خیابان ردش کرد.
همیشه به خودم می نازیدم که چه حیوان دوست و طبیعت دوستم اما اگر بچه ادم بود ..ایا به سرم نمیزد که منم وایستم و بغلش کنم؟!
فهمیدم که در ناخوداگاهم همونی نیستم که فکر میکنم!
ظاهر و باطنمون برای خودمون هم بنهانه...
چقدر خودتو میشناسی؟
من هم حیوونا و حتی حشره ها رو خیلی دوست دارم ولی گاهی هم پیش میاد که خودم ازارشون میدم
ادمیزادیم دیگه... هی باید از عمرمون بگذره تا یاد بگیریم بهتر شیم!
سهلاااااام..مامان لالــه

2قلو ها خووووفن؟ :)
نظر من اینهکه اگه بچه ی آدمم بودن تو زیرشون میگرفتی!!
(شوخی بود)
به به خوی تو؟
سلام عزیزم خوندمت چه مامانه باحالی هستی خوش بحاله شوهرو بچه هات. مردم از فضولی میشه اسمه نی نی هاتو بگی؟
باحالی از خودتونه .... محمد و علی اسمشونه
اصولا بنده علاقه خاصی به گربه دارم! یک بار دیگه، فقط یک بار دیگه به گربه چپ نگاه کنی دیگه خودت میدونی
باید بقلش میکردی میاوردیش تو ماشین، تا مقصد هم میرسوندیش
بس تو هیچوقت امارات نیا ...اینجا تو خیابوناش فیلم وحشتناکه